چهار سال از شهادت مردی میگذرد که دوست و دشمن به عظمت و بزرگی او اعتراف کردهاند. بزرگمردی که از دل روستا برخواست و زندگیاش با کارگری شروع شد، اما دست تقدیر او را به جایی رساند که در زمانهای پرآشوب و هولناک، معادلات ظالمانه مستکبران را در منطقه غرب آسیا بهم ریخت و برای ملتهای ستمدیده منطقه، نماد اقتدار و مهربانی و پیامآور امنیت و آرامش شد.
اما نظامیگری و جهاد در میدان جنگ، همه آن چیزی نیست که «قاسم سلیمانی» را به «حاج قاسم» ملت ایران و آزادگان منطقه و جهان تبدیل کرد. سلوک اجتماعی و فرهنگی او، بیش و پیش از اقتدار و نبوغ نظامیاش، از او شخصیتی ممتاز ساخته بود که شاید کمتر کسی مانند او پیدا شود.
حالا و در چهارمین سالگرد آسمانی شدن سردار بزرگ و قهرمان مردم ایران، خواندن جلوههایی از این سلوک فرهنگی و اجتماعی از زبان مهدی صدفی که چهار دهه با حاجی رفیق بوده، شیرین و جذاب است.
* اخلاص و مردمداری
یک روز با تعدادی از مداحان خدمت سردار سلیمانی بودیم، ابتدا مداحان را مورد لطف خود قرار داد و از کارکرد مداحان تعریف و تمجید کرد و بعد به آنها توصیههایی کرد و گفت شما در مجالس بیشتر برای مردم و فضای داخلی آن مجلس میخوانید و دیگران را به گریه وا میدارید و متحول میکنید، اما باید یک ساعت راهم برای خودتان انتخاب کنید و در خلوتتان مناجات کنید تا آن چیزی که جلوی مردم نشان میدهید با باطن و بخش خصوصی و شخصی زندگیتان یکی باشد.
حاج قاسم به مداحان توصیه کرد، اگر میخواهید عاقبت بهخیر شوید، زیارت عاشورا را فراموش نکنید، بنشیند و به تنهایی برای دل خودتان زیارت عاشورا بخوانید.
سردار شهید سلیمانی اهل اشک در راه خدا بود و از ترس خدا اشک میریخت و حالات معنوی بسیار خاصی داشت، گاهی میآمد بیتالزهرا (س) و در کنار قبر شهید گمنام مینشست و به تنهایی و دور از چشم انظار زیارت عاشورای امام حسین (ع) را زمزمه میکرد.
یک روز دیگر، با چند تا از بچههای جبهه و جنگ خدمت حاج قاسم بودیم. هر کدام خاطرهای را تعریف کردند، نوبت به حاجی که رسید، گفت، من حرفی برای گفتن ندارم و بعد که ما اصرار کردیم صحبت کند، او گفت، نگاه مردم به رفتار و عملکرد شماست و شما را بهعنوان بچههای پیشکسوت جبهه و جنگ ارزیابی میکنند و زیر ذرهبین نگاهشان قرار میدهند. بنابراین طوری در این جامعه زندگی کنید که هر وقت مردم شما را میبینند، یاد شهدا بیفتند، حاج قاسم حتی چند شهید لشکر ثارالله را نام برد و گفت، مردم باید شما را مانند این شهدا ببینند.
* مهربانی
حاج قاسم اهل کینه از کسی نبود، دلی بسیار پاک و رئوفی داشت. حتی اگر پشت سر او غیبت میکردند و یا ناسزا میگفتند باز هم اهل کینه و عقده از آدمها نبود و همه را خوب میدید. گاهی اوقات اگر مطالبی از کسی میشنید، سعی میکرد، نکات منفی را نشنیده بگیرد.
در یک مقطعی یکی از آقایان نسبت ناروایی به حاج قاسم داد، دوستان و همرزمان با هم شدیم و تصمیم گرفتیم، برویم به آن آقا اعتراض کنیم که چرا این حرف ناروا را به حاج قاسم نسبت داده است، اما من در ماموریت بودم و نتوانستم دوستان را در اعتراض به آن آقا همراهی کنم.
در بین راه که از ماموریت برمی گشتم، حاجقاسم تماس گرفت و گفت: در کرمان چه اتفاقی افتاده است، کمی تامل کردم و متوجه شدم، منظورش رفتن اعتراضی دوستان پیش آن آقاییست که نسبت ناروا به سردار داده بود، حاج قاسم بر خلاف انتظار که تصور میکردیم اگر ایشان بشنوند از این حرکت حمایت میکند، اما عصبانی و ناراحت شد و گفت، چرا بچهها این اشتباه را کردند، چرا اهانت کردند در صورتی که فقط اعتراض کرده بودند.
* حفظ آبروی افراد
حاج قاسم سعی میکرد، آبروی همه را حفظ کند، اگر ما در زندگی، رفتار و جامعه همین یک ویژگی ایشان را داشتیم، چقدر مردم در آرامش، خوبی، مسالمت و برادری زندگی میکردند.
یک بار به اتفاق چند نفر از دوستان خدمت سردار سلیمانی رفتیم و اشکال، ایراد و ضعفهای یک نفر را به او گفتیم، حاج قاسم ابتدا خیلی ناراحت شد که در غیاب آن فرد نقد میکنیم و اشکالات آن فرد را میگوییم و گفت، الان آن فرد نیست که از خودش دفاع کند و حرفهایش را بشنویم، اما بر اساس وظیفه، پیگیر میشوم و انشاءالله با او صحبت میکنم.
حاج قاسم به ما توصیه کرد سعی کنید، دست همدیگر را بگیرید و یکدیگر را هُل ندهید، آبروی کسی را نبرید و مطمئن باشید اگر آبروی کسی را بردید، خدا آبروی شما را میبرد، امام علی (ع) میفرماید اگر از افتادن کسی خوشحال شدید، مطمئن باشید که شما هم یک روز به زمین میخورید.
امام علی (ع) به مالک اشتر توصیه فرمودند به زیردستان توجه کن و حاج قاسم این مصداق فرمایش امام بودند و بسیار با زیردستان خودش با مهربانی و رافت اسلامی برخورد میکرد.
* راز موفقیت و اثرگذاری
یک بار از او پرسیدم چهکار میکنید که الحمدالله انسان موفقی هستید و در بسیاری زمینهها آنچه شما پیشبینی کردید اتفاق افتاده است و آنچه مطرح کردهاید، همان شده است، او تواضع کرد و گفت، من موفق نیستم، اما زمانی که اصرار کردم تا رمز موفقیتش را از زبان خودش بشنوم، گفت اگر این کارها را در زندگی انجام بدهید نه تنها شکست نمیخورید بلکه گره کار باز میشود.
یکی توکل به خدا، سعی کنید مسیری میروید مسیر الهی باشد، حرف خدایی باشد، مطمئن باشید خدا به شما کمک میکند، سعی کنید در زندگیتان برنامه داشته باشد و بدون برنامه هیچ عملی را انجام ندهید، تدبیر داشته باشید و سعی کنید از مشورت با دیگران خجالت نکشید و به خودتان غره نشوید و با افراد توانمند مشورت کنید.
اگر میخواهید در زندگیتان موفق شوید هیچوقت خسته نشوید و دائم تلاش کنید و سختی بکشید و رفاهطلب نباشید.
* ولایتمداری
یک بار برای نهار میزبان حاج قاسم بودیم، در آستانه انتخابات بودیم، از فرصت استفاده کردم و از ایشان نظرشان را درباره جریانهای سیاسی و گروههای فعلی و شخصیتها پرسیدم، گفت، من هیچ وابستگی به هیچ حزب، گروه و جناحی ندارم و عضو هیچ کدام نیستم و اگر همه این گروهها و احزابی که اسم بردی در یک صف قرار بگیرند و رهبری در صف دیگر باشد، من در صفی هستم که آقا هستند و اگر میخواهی، عاقبت بهخیر شوی قطب نما و گرای زندگی و عملت رهنمودهای ایشان باشد.
ارسال نظرات